ღ هر شـــب تنهایـــی... ღ

دوستی ها کمرنـــگ...بی کسی ها پیداست... راست گفتـــــــــــــی سهراب، آدم اینجا تنهاست...!

ღ هر شـــب تنهایـــی... ღ

دوستی ها کمرنـــگ...بی کسی ها پیداست... راست گفتـــــــــــــی سهراب، آدم اینجا تنهاست...!

دوست داشتم با تموم وجودم...

تو این فکر بودم که با هر بهونه یه بار آسمونو بیارم تو خونه

حواسم نبود که به تو فکر کردن خود آسمونه خود آسمونه

تو دنیای سردم به فکر کردم

که عطرت بیاد و بپیچه تو پارچه

بیای و بخندی تو باز خنده هاتو

مثل شمعدونی بزارم رو طاقچه

به تو فکر کردم به تو آره آره

به تو فکر کردم که بارون بباره

به تو فکر کردم دوباره دوباره

به تو فکر کردن عجب حال داره


تو و خاک گلدون با هم قوم وخویشین من و باد و بارون با هم رفیق صمیمیم

از این برکه باید یه دریا بسازیم یه دریا به عمق یه عشق قدیمی

دوست داشتم با تموم وجودم

عزیزم هنوزم تو رو دوست دارم

الهی همیشه کنارتو باشم

الهی همیشه بمونی کنارم

به تو فکر کردم به تو آره آره

به تو فکر کردم که بارون بباره

به تو فکر کردم دوباره دوباره

به تو فکر کردن عجب حال داره

نظرات 1 + ارسال نظر
چشم بارونی یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:36 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد